دلم
هواے تو را دارد
خدا کند راست باشد
کــہ مے گويند
“دل بہ دل راہ دارد”

ميدونے ولنتاين يعنے چے؟
يعنے اينكه
يادمون باشه
يہ عاشق واقعے بايد
فقط بہ يہ نفر دل ببنده
و تا آخر عمر هم

 عاشقش باشه

يادم بنداز
تو روز ولنتاين
قلبمو بهت هديه بدم
اما
به شرط اينكه
مواظبش باشي
نه به خاطر اينكه قلب منه
نه
به خاطر اينكه تو توشي . .

دنبال يک کلمہ مي گردم
يک کلمه خاموش
مانند يک بوسه
که جمع کند همه کلمات را
روي لب هاي تو..

مي گويند ولنتاين روز عشق است!
من نه عشقي ميبينم
نه احساسي!
يک مشت نقاب..
روز تئاتر مبارک..

خشاب لبانت را
از بوسہ پر کن
و تنم را زير بوسه هايت
تيرباران
مرا زخمي کن با
بوسہ هايت
من
اين درد را دوست دارم!

يادته زير گنبد کبود
دو عاشق بودن و کلي حسود
تقصير همون حسودآ بود
که حالا شده يکي بود يکي نبود …

دلي بي تاب مي خوانم تو را
مثل شعري ناب مي خوانم تو را
در كنار جويباري از غزل
با سرود آب مي خوانم تو را

دلم يه زندگي اروم ميخواد
بدون از دست دادن تو
و تنها شدن
يه زندگي فقط با دو بازيگر
من و تو

ماه غير تو ديدن ممنوع
ناز چشم جز تو خريدن ممنوع
تابلويي بر سر دروازه ي قلبم زده ام
که ورود احدي جز تو اکيدا ممنوع

تا کي دل من چشم به در داشته باشد؟
اي کاش کسي از تو خبر داشته باشد
آن باد که آغشته به بوي نفس توست
از کوچه ما کاش گذر داشته باشد . .